فضای تنهایی من
د?روز کلی بسر در مغازه جلومو گرفتن و ازم پرس?دن تو هانیه نیستی؟؟؟!!!!
منم با تعجب گفتمچرا خودمم
.
.
.
.
.
.
.
بعد ?هو
.
.
.
.
.
.
همشون با ت?غ رگشون رو زدن
پرس?دم چرا ا?ن کارو کرد?د بعد ?ک? از دخترااا
ک داشت
نفسا? آخرشو م?کش?د
گفت : ما هم?شه آرزو داشت?م فدا? تو بش?م
حا? ب آرزومون رس?د?م
بابا نکن?د ا?ن کارارو من جرات ندارم از خونه برم بیرون از بس فدایی دارم
حالا ما خوشتیپ درست!
حالا ما خوشکل درست!
حالا ما با کلاس درست!
حالا ما باحال درست!
ولی من بخدا راضی نیستم اینقدر هر روز بخاطر من اینهمه خون ریخته بشه
بابا منم دل دارم
نکنین این کارو دیگههههههههه ....
(این پست فقط یه شوخیه..نیازی نیست فکرای خوب و بد در موردم کنید!!..)
جمعه 93/6/21 | 6:44 عصر | haniyeh | نظر